صف بسته‌اند در طلبت بی‌قرارها...

ساخت وبلاگ

شب‌ها که بزرگراه‌ها از نفس می‌افتند و گرمای کار در تن شهر فروکش می‌کند، چشم‌هایی در میانه زمین و آسمان به من لبخند می‌زنند.
در دست‌هایش یک دسته گل نرگس گرفته و عطر لبخندش مستم می‌کند.
 تنم خسته و ذهنم لبریز از فکرها و بحث‌ها و نکته‌های کار روزانه است.
یک لحظه دلم می‌خواهد کاش موتورسوارانی کنارم بودند و بعد یک صدای خفیف نصب و ...... آخرش حسن عاقبت.
.
.
.
اما خبری نیست. هنوز از آن بالا شهید محمود بیضایی بهم لبخند می‌زند.
می‌گوید: خیلی مانده تا برسی... خیلی!
از زیر پل رد می‌شوم و رد نگاه نافذ محمود روی دل نفر بعدی می‌نشیند.
این بار شهدا مهمان پل‌های شهر شده‌اند تا از آن بالا دستمان را بگیرند و بالا بکشندمان. .... اگر بخواهیم و به سویشان دست دراز کنیم.

.

(به قلم محمد سرشار)

(طرح: خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی)

مراسم سوگواری آئینی- سنتی...
ما را در سایت مراسم سوگواری آئینی- سنتی دنبال می کنید

برچسب : صف بسته اند در طلبت بی قرارها,صف بسته اند در طلبت, نویسنده : fbptumsd بازدید : 18 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 20:04